افسردهفرهنگ مترادف و متضادآزرده، اندوهگین، اندوهناک، بیحال، پریشانحال، پژمان، پژمرده، خمود، دلتنگ، دلمرده، رنجیده، غمگین، غمناک، گرفته، متاثر، محزون، ملول، نژند
آبفرهنگ مترادف و متضاد۱. ماء ۲. مایع ۳. شیره، عرق، عصاره، عصیر ۴. حل، محلول ۵. ذوب ۶. خوی ۷. بزاق، آبدهان ۸. منی ۹. بحر، دریا، یم ۱۰. زهاب، ۱۱. آبرو، حیثیت، شرف، عزت ۱۲. تری، تازگی،
اندوهناکفرهنگ مترادف و متضادافسرده، اندوهگین، اندوهمند، هزین، دلتنگ، غمزده، غمگین، غمناک، غمین، گرفته، مغموم، ملول، ناشاد ≠ شاد، مسرور
آزردهفرهنگ مترادف و متضادافسرده، اندوهگین، دلتنگ، دلگیر، رنجیده، غمگین، غمناک، مجروح، مکدر، ملول، نژند ≠ شاد