آبادفرهنگ مترادف و متضاد۱. برپا، دایر، معمور ۲. پررونق ۳. پیشرفته، توسعهیافته، مترقی ۴. تندرست، سالم ۵. بسامان، منظم ۶. غنی، مرفه ≠ خراب، متروک، ویران ۷. بیرونق ۸. عقبمانده
ابافرهنگ مترادف و متضاد۱. امتناع، انکار، حاشا ۲. احتراز، خودداری ۳. سرپیچی، سرکشی، نافرمانی ۴. تکبر، نخوت
معمور کردنفرهنگ مترادف و متضادآباد کردن، آبادان ساختن، عمارت ساختن، معمورگردانیدن، دایر کردن، آبادان ساختن ≠ خراب کردن، ویران ساختن، بایر کردن
تعمیر کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. آباد کردن، ساختن، عمارت کردن ≠ تخریب کردن ۲. مرمت کردن ۳. بازسازی کردن، درست کردن
سازندگی کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. آباد کردن، عمران کردن، آباد ساختن ≠ تخریب کردن، ویران کردن ۲. ایجاد کردن، ساختن ۳. نوازندگی کردن، نواختن، خنیاگری کردن
خراب کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تخریب کردن، ویران ساختن ≠ آباد کردن، ساختن، تعمیر کردن، مرمت کردن ۲. از حیز انتقاع انداختن، ازکارانداختن، اسقاط کردن ≠ بهکار انداختن، روبهراه کردن ۳. تباه سا