31 مدخل
لرز، لرزه، لرزش(خفیف)، رنجموره
بیاختیار، مقید، ملزم، ناچار، ناگزیر، وادار ≠ آزاد، مختار، مخیر
متکی، مستظهر، معتمد
علامت، مدال، نشان
اثم، بزه، تقصیر، جسم، جنایت، جنحه، حرج، خطا، خلاف، گناه، معصیت