واردفرهنگ مترادف و متضاد۱. رسیده، واصل ۲. پذیرفته ۳. آشنا، آگاه، اهل، باخبر، بلد، کارشناس، متبحر، مسبوق، مطلع، واقف ۴. داخل ۵. بمورد، ≠ ناوارد
اردوفرهنگ مترادف و متضاد۱. اردوگاه، لشکرگاه ۲. سپاه، قشون، لشکر ۳. زباناردو ۴. پیکنیک، گردشدستهجمعی، گردشعلمی