772 مدخل
حاکم، حکم، قاضی، میانجی، هیربد
بازرگان، بایع، پیشهور، تاجر، کاسب، معاملهگر ≠ صنعتگر
بالاپوش، جبه، خرقه، طیلسان، لباده
بداندیشی، بدجنسی، بدطینتی، پستی، تباهی، خبث، غرض، فساد
اطراف، پیرامون، حوالی، حولوحوش، دورتادور