20 مدخل
سخنرانی قابل مشاهده
قابل رویت، نمایان، مریی، پدیدار، دیده شدنی، پیدا، وابسته به بینایی
افق قابل مشاهده
تعادل قابل مشاهده
طیف مرئی
نور مرئی
visible
emergent, visible
picturesque, spectacular, visible