51 مدخل
زیر زیر
تحت عمل جراحی
در پناه خدا
زیرزمینی
زیر سقف
تحت، تحمل کردن، دستخوش شدن، متحمل چیزی شدن
undermost، ادنی، پایین ترین، زیر ترین
undergo
nethermost, undermost
tear, undergo