معنی tarry | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی دقیق

tarry

دیکشنری انگلیسی به فارسی

ترساندن، درنگ، درنگ کردن، تاخیر کردن، قیری، قیراندود

جست‌وجوی مشابه

tarryingly

دیکشنری انگلیسی به فارسی

از دست دادن

tarryingness

دیکشنری انگلیسی به فارسی

ترساندن

tarrying

دیکشنری انگلیسی به فارسی

ترساندن، درنگ کردن، تاخیر کردن

taryard

دیکشنری انگلیسی به فارسی

مشاور

tarr

دیکشنری انگلیسی به فارسی

tarr

جست‌وجوی متن

اقامت موقت کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

tarry

تاخیر داشتن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

tarry

توقف کردن موقتی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

tarry

دیر کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

tarry

قیر اندود

دیکشنری فارسی به انگلیسی

tarry