26 مدخل
همدردی کردن، طرفدار بودن، همدردی یا همفکری کردن، جانبداری کردن
همدرد، طرفدار بودن، همدردی یا همفکری کردن، جانبداری کردن
همدردی
همدردی، طرفدار بودن، همدردی یا همفکری کردن، جانبداری کردن
هوادار
sympathize
commiserate, pity, sympathize