194 مدخل
مقدمه
نگهبانان، نگهبان، دیده بان، کشیک، قراول، سربازمحافظ، نگهبانی کردن
sentimentalists
جمله، حکم، گفته، قضاوت، رای، فتوی، فتوا، محکوم کردن، رای دادن
محکومیت
سنت
sentimentalist
sentimentalise
sentimentalizes، احساساتی کردن، با احساسات امیختن
sentry