197 مدخل
sorer، دردناک، مجروح، دشوار، مبرم، خشن
لعنتی
sobersidedly
sobersides، شخص جدی و موقر
صدمه دیده است، پشتک زدن، معلق زدن
گلو درد، گلودرد
somersetting
Soren Aabye Kierkegaard
sorediform