62 مدخل
لغزش
skippered
دمپایی دمپایی
لغزنده، لیز، لغزان، بی ثبات، دشوار
دمپایی، سرپایی
شبیه سازی شده، بیجا خندیدن، سفیهانه خندیدن، پوزخند زدن
slipperyroot
slipperflower
scuppered، کمین کردن
slippery, trick, un reliable, unfaithful, untrustworthy