shockدیکشنری انگلیسی به فارسیشوکه شدن، تکان، هول، تلاطم، صدمه، توده، ضرب، لطمه، تصادم، تشنج سخت، هراس ناگهانی، خرمن، ضغطه، تکان دادن، ترساندن، توده کردن، تکان سخت خوردن، دچار هراس سخت شدن،
ساختندیکشنری فارسی به انگلیسیbuild, coin, concoct, construct, construction, devise, engineer, erection, fabricate, fabrication, fashion, form, frame, ize _, make, manufacture, mintage, rear