30 مدخل
شیممی، تکان تکان خوردن، تاب داشتن
shimmying، تکان تکان خوردن، تاب داشتن
زرق و برق دار، بیلچه زدن، هموار کردن
مشکوک، روشن و خاموش شدن، سوسو زدن، روشنایی لرزان داشتن
shimmied، تکان تکان خوردن، تاب داشتن
شومینه ها، تکان تکان خوردن، تاب داشتن
shimmy
shimmy, take