seesدیکشنری انگلیسی به فارسیمی بیند، مقر یا حوزه اسقفی، دیدن، نگاه کردن، فهمیدن، مشاهده کردن، ملاقات کردن
نوسان کردندیکشنری فارسی به انگلیسیfluctuate, oscillate, seesaw, sway, swing, teeter, tremble, vacillate, wave, waver, yaw