معنی riding habit | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی دقیق

riding habit

دیکشنری انگلیسی به فارسی

عادت سواری

جست‌وجوی مشابه

riding

دیکشنری انگلیسی به فارسی

سواری، گردش و مسافرت، لنگر گاه، بخش

riding lamp

دیکشنری انگلیسی به فارسی

چراغ سواری

riding mower

دیکشنری انگلیسی به فارسی

ماشین سواری

riding light

دیکشنری انگلیسی به فارسی

سواری نور

riding crop

دیکشنری انگلیسی به فارسی

سواری محصول

جست‌وجوی متن

آموزشگاه سوارکاری

دیکشنری فارسی به انگلیسی

riding school

شلوار اسب سواری

دیکشنری فارسی به انگلیسی

riding breeches

شلوار سوارکاری

دیکشنری فارسی به انگلیسی

jodhpurs, riding breeches

بالغ شونده

دیکشنری فارسی به انگلیسی

rising

در حال رشد

دیکشنری فارسی به انگلیسی

rising, up-and-coming