48 مدخل
reframing
تکرار
رفع
عقب افتادگی، خود داری کردن، نگاه داشتن
ردیابی، ردپای چیزی را دوباره گرفتن
اصلاح طلبی
refrangibleness
refracting، بر گرداندن، شکستن، منکسر کردن
refringing
refringent، شکننده، منکسر کننده، منکسر شده
refilming