rasedدیکشنری انگلیسی به فارسیمادر شدن، با خاک یکسان کردن، خراش دادن، خراشیدن، تراشیدن، له کردن، ستردن، محو کردن
ragedدیکشنری انگلیسی به فارسیخشمگین شدم، خشمگین شدن، خروشیدن، خشمناک شدن، غضب کردن، شدت داشتن، متلاطم شدن