283 مدخل
پالس، سگ روستایی مجارستانی
بیرون آوردن
پولسلیک
حواس پرت
جلا دادن
ناشران
paulista
pukish
pliskies
palisades، پرچین، صخرهء مشرف بر رودخانه، محجر، با پرچین احاطه کردن
palistrophia