preceptدیکشنری انگلیسی به فارسیدستورالعمل، حکم، فرمان، امریه، خطابه، قاعده اخلاقی، امر، پند، نظام نامه
آموزگاردیکشنری فارسی به انگلیسیeducator, instructor, mentor, mistress, preceptor, schoolteacher, teacher