29 مدخل
مبهم، مبهم کردن، تیره کردن، تاریک کردن، گمنام کردن
مبهم
مات و مبهوت
مبهم بودن
مبهم، گمنامی، ابهام، تیرگی، تاری
محکومیت
obscurity, opacity, vagueness
obscurantism
obscurity
obscurantist