معنی laid | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی دقیق

laid

دیکشنری انگلیسی به فارسی

گذاشته، گذاردن، دفن کردن، تخم گذاردن، طرح کردن

جست‌وجوی مشابه

laid-off

دیکشنری انگلیسی به فارسی

تخفیف

laid paper

دیکشنری انگلیسی به فارسی

مقاله گذاشته شده است

laid low

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پایین گذاشته

laid up

دیکشنری انگلیسی به فارسی

گذاشتم، انبار یا جمع کردن، دچار تاخیر کردن یا شدن

laid-back

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پشت سر گذاشت

جست‌وجوی غلط تایپی

مشهی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

appetizing

جست‌وجوی متن

آرام (خودمانی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

laid-back

بی شتاب (خودمانی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

laid-back

خونسرد (خودمانی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

laid-back

دقیق و پنهانی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

deep-laid

ژرف بنیاد

دیکشنری فارسی به انگلیسی

deep-laid, deep-set