معنی inventor | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی دقیق

inventor

دیکشنری انگلیسی به فارسی

مخترع، جاعل، موجد

جست‌وجوی مشابه

inventorying

دیکشنری انگلیسی به فارسی

موجودی

inventory accounting

دیکشنری انگلیسی به فارسی

حسابداری موجودی

inventorial

دیکشنری انگلیسی به فارسی

موجودی، مربوط به دفتر دارایی، فهرستی، سیاههای

inventory-clearance sale

دیکشنری انگلیسی به فارسی

فروش موجودی کالا

inventory control

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کنترل موجودی

جست‌وجوی متن

در دفتر موجودی نوشتن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

inventory

دفتر دارایی (بازرگانی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

inventory

سیاهه اموال (بازرگانی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

inventory

سیاهه کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

inventory

صورت برداشتن از

دیکشنری فارسی به انگلیسی

inventory