interleavesدیکشنری انگلیسی به فارسیinterleaves، برگ سفید لای صفحات کتابی گذاشتن، در میان چیزی جا دادن
interlacedدیکشنری انگلیسی به فارسیinterlaced، مشبک کردن، در هم امیختن، بهم پیچیدن، در هم بافتن، از هم گذراندن، تقاطع کردن
interleavesدیکشنری انگلیسی به فارسیinterleaves، برگ سفید لای صفحات کتابی گذاشتن، در میان چیزی جا دادن
interlacedدیکشنری انگلیسی به فارسیinterlaced، مشبک کردن، در هم امیختن، بهم پیچیدن، در هم بافتن، از هم گذراندن، تقاطع کردن
interleavingدیکشنری انگلیسی به فارسیinterleaving، برگ سفید لای صفحات کتابی گذاشتن، در میان چیزی جا دادن