52 مدخل
بیچاره، تهی، تنگدست، تهی دست، خالی
فقرا
ناامید کننده
بومی
خرابکاری، نا گواریده، هضم نشده، نسنجیده، فکر نکرده
غیر قابل تحمل، غیر قابل هضم، بد گوار
indigent, insolvent, necessitous, needy, poor
indigently
indigently, mean, sordid
beggar, indigent, penniless, penurious, poor
beggar, indigent, poor