61 مدخل
تحت تاثیر قرار دادن، باقی گذاردن، تاثیر کردن بر، مهر زدن
بازپرداخت
اثربخشی
امپیتیست ها
امپرسیونیست
قابل اعتماد، تحت نفوذ قرار گیرنده، اثر پذیر، تاثر پذیر
impressionist
impressionistic
impressionism
impressive
impressionable