13 مدخل
تکان دادن، بستن، چفت کردن، دور چیزی پیچیدن، چفتی کردن
بیهوده، اتفاق افتادن، روی دادن
harpingly
هیستینگ
داشتن، عجله کردن
آشفتگی
hastingsite
نبرد Hastings