gillدیکشنری انگلیسی به فارسیژیل، دلبر، دختر، دختربچه، گوشت ماهی، دوشیزه، یار، پیمانهای برای شراب، دلارام، دختر جوان، ابجو، تمیز کردن، استطاله زیر گلوی مرغ، نوعی نان شیرینی بشکل قلب، روده د