34 مدخل
سوختن، سوخت گیری کردن، تحریک کردن، تجدید نیرو کردن
احساس خوشبختی
احساس، حس
احساساتی
فراری، پیچیدن، پیچیدن وبالا زدن، جمع کردن، بدور چیزی پیچیدن، ورتابیدن
feelingly, sympathetically
feeling
feelingly
mixed feelings
blood, feelings, passions, sensibility, sentiment, susceptibilities