displayedدیکشنری انگلیسی به فارسینمایش داده، نشان دادن، نمایش دادن، نمایاندن، ابراز کردن، اشکار کردن، تظاهر کردن
آوارهدیکشنری فارسی به انگلیسیexile, displaced, homeless, vagabond, vagrant, nomad, nomadic, refugee, wanderer