disassociatedدیکشنری انگلیسی به فارسیجدا از هم، جدا کردن، مجزا کردن، همکاری نکردن، از همکاری دست کشیدن
disassociateدیکشنری انگلیسی به فارسیاز بین بردن، جدا کردن، مجزا کردن، همکاری نکردن، از همکاری دست کشیدن
disassociatingدیکشنری انگلیسی به فارسیاز بین بردن، جدا کردن، مجزا کردن، همکاری نکردن، از همکاری دست کشیدن