diffuseدیکشنری انگلیسی به فارسیتوزیع، پخش کردن، افشاندن، منتشر کردن، پراکنده کردن، منتشر شده، افشانده
اطنابدیکشنری فارسی به انگلیسیdiffuseness, diffusion, periphrasis, prolixity, verbiage, verbosity, wordiness