معنی detonated | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

ترجمه مقاله

جست‌وجوی دقیق

detonated

دیکشنری انگلیسی به فارسی

منفجر شد، منفجر شدن، با صدا ترکیدن، ترکانیدن

جست‌وجوی مشابه

detonate

دیکشنری انگلیسی به فارسی

منفجر شدن، با صدا ترکیدن، ترکانیدن

detonates

دیکشنری انگلیسی به فارسی

منفجر می شود، منفجر شدن، با صدا ترکیدن، ترکانیدن

detonations

دیکشنری انگلیسی به فارسی

انفجارها، انفجار

detonative

دیکشنری انگلیسی به فارسی

انفجاری، قابل انفجار

detonator

دیکشنری انگلیسی به فارسی

انفجار، چاشنی، منفجر کننده

جست‌وجوی متن

ترکاندن با صدای بلند

دیکشنری فارسی به انگلیسی

detonate

ترکیدن با صدای بلند

دیکشنری فارسی به انگلیسی

detonate

منفجر شدن با صدای بلند

دیکشنری فارسی به انگلیسی

detonate

منفجر کردن با صدای بلند

دیکشنری فارسی به انگلیسی

detonate

چاشنی بمب و دینامیت

دیکشنری فارسی به انگلیسی

detonator, fuse