decoratingدیکشنری انگلیسی به فارسیتزئینات، تزئین کردن، پیراستن، اذین کردن، ارایش دادن، زینت کردن، اراستن، نشان یا مدال دادن به
decorationsدیکشنری انگلیسی به فارسیدکوراسیون، تزیین، ارایشگری، اذین بندی، مدال یا نشان، تصنع، اراستگی، پیرایه
decollatingدیکشنری انگلیسی به فارسیDecolution کردن، مجزا کردن، ورق ورق کردن، گردن زدن، بی سر کردن، سر بریدن