18 مدخل
تجزیه
بی نظمی، پریشانی، اضطراب
تجزیه کننده ها
تجزیه کننده
تجزیه، تجزیه کردن، از هم پاشیدن، متلاشی شدن، متلاشی کردن
decompose
decompose, destroy, disintegrate, shatter
disappointment, discomposure, upset