cross-referenceدیکشنری انگلیسی به فارسیمرجع متقابل، مراجعه متقابل، مراجعه از فهرستی به فهرست دیگر، ارجاع متقابل
crossدیکشنری انگلیسی به فارسیصلیب، چلیپا، خاج، حد وسط، اختلاف، نا درستی، گذشتن، عبور کردن، قطع کردن، تقاطع کردن، قلم کشیدن بروی، روبرو شدن، دورگه کردن، تلاقی کردن، پیوند زدن، کج خلقی کردن،
بازگشتدیکشنری فارسی به انگلیسیcross-reference, reaction, recidivism, recrudescence, recurrence, reference, regress, regression, return, reversion