43 مدخل
craven، خردل، شکست خورده، ترسو و پست، ضعیف النفس
به آرامی
خسته شدم
مرطوب
فرومایگی
طعنه زدن، اشتیاق داشتن، ارزو کردن
craven, mouse
craven, dastard
craven, dastardly, unmanly
cravenly