52 مدخل
تضمین شده، هم نشین شدن، جور کردن
تضعیف
تضعیف شده
کنسرسیوم
تشکیل شد، مرکب بودن از، شامل بودن، عبارت بودن از
تفسیر شده، تفسیر کردن، تعبیر کردن، استنباط کردن
consoled، تسلی دادن، دلداری دادن، تسلیت دادن
comported، جور بودن، تحمل کردن، حامل بودن، در برداشتن
concerted, co-, jointly, one, plural, together
consortium
concertedly