107 مدخل
انجام شده، اداره کردن، هدایت کردن، بردن، عمل اوردن
خوب انجام شده
انجام سیم
رهبری
ناشنوایی هدایت
تلفیق
confuted، مجاب کردن، رد کردن
conduct
conducta
confected، ترکیب کردن، اماده کردن
conductor