benchesدیکشنری انگلیسی به فارسینیمکت ها، نیمکت، مسند، کرسی قضاوت، جای ویژه، نیمکت گذاشتن، بر کرسی نشستن
blenchesدیکشنری انگلیسی به فارسیصدای جیر جیر، رنگ خود را باختن، برگشتن، تاخیر کردن، سفید شدن، بر گرداندن، جمع شدن و عقب نشینی کردن