belayدیکشنری انگلیسی به فارسیبیلی، دستگیره، عمل پیچیدن، جادستی، اماده کردن، پوشاندن، محاط کردن، وسیله پیچیدن
belaysدیکشنری انگلیسی به فارسیبیلی ها، دستگیره، عمل پیچیدن، جادستی، اماده کردن، پوشاندن، محاط کردن، وسیله پیچیدن