22 مدخل
قطع شده، جدا کردن، بریدن، زدن، قطع اندام کردن
بسته شدن
amputate، جدا کردن، بریدن، زدن، قطع اندام کردن
amputates، جدا کردن، بریدن، زدن، قطع اندام کردن
آمبولته، راه رفتن، حرکت کردن، در حرکت بودن
قطع عضو، قطع عضوی از بدن
amputate
ablate, amputate, interrupt