slugsدیکشنری انگلیسی به فارسیرولز، یک جرعه مشروب، حلزون بی صدف، جانور کندرو، ضربه سنگین زدن، گلوله بی شکل، چارپاره، جانور تنبل، گردونه کندرو، اسب کندرو، تکه فلز خام، ضربت مشت، مثل حلزون حرک
scoopدیکشنری انگلیسی به فارسیچاقو، حرکت شبیه چمچه زنی، ملاقه، چمچه، بقدر یک چمچه، گلوله بستنی، خاک انداز، کج بیل، اسباب مخصوص در اوردن چیزی، بیرون اوردن، گود کردن، کندن
tunدیکشنری انگلیسی به فارسیتن، قدح، خمره، بشکه بزرگ، بقدر یک بشکه، لوله بخاری، لیوان، ادم یا چیز بشکه مانند، در بشکه ریختن
tunsدیکشنری انگلیسی به فارسیتونس، قدح، خمره، بشکه بزرگ، بقدر یک بشکه، لوله بخاری، لیوان، ادم یا چیز بشکه مانند، در بشکه ریختن