یکسردیکشنری فارسی به انگلیسیbroadside, downright, flush , through, one-sided, smack, straight, unbroken
stubbornدیکشنری انگلیسی به فارسییک دنده، خیره، سمج، لجوج، کله شق، خیره سر، سرکش، معاند، ستیزه جو، ستیزه گر، سر سخت، ستیز جو، ستیز گر
rushesدیکشنری انگلیسی به فارسیسر و صدا می کند، یورش، حمله، یک پر کاه، تعجیل، جویبار، ازدحام مردم، فشار، خیز، بوریا، نی بوریا، انواع گیاهان خانواده سمار، حرکت شدید، جوی، هجوم بردن، برسر چیزی
straightدیکشنری انگلیسی به فارسیسر راست، راست، مستقیما، یک راست، مستقیم، درست، صریح، مرتب، راحت، رک، بی پرده، عمودی، افقی، بطور سرراست