heelدیکشنری انگلیسی به فارسیپاشنه، پاشنه جوراب، عقب، پشت سم، پاهای عقب، ته، پاشنه کف، پاشنه گذاشتن، کج شدن، یک ور شدن، مسلح کردن
heelsدیکشنری انگلیسی به فارسیپاشنه، پاشنه جوراب، عقب، پشت سم، پاهای عقب، ته، پاشنه کف، پاشنه گذاشتن، کج شدن، یک ور شدن، مسلح کردن