26 مدخل
نابود کردن
بی نظمی
تخریب، راندن، از جای خودبیرون کردن، خیمه بر بستن
جدا از هم، بی ربط، گسیخته، مجزا، متلاشی، در رفته
تخریب
جدا کردن، بیربط ساختن