staggersدیکشنری انگلیسی به فارسیمشتاق، تلو تلو خوردن، یله رفتن، لنگیدن، گیج خوردن، بتناوب کار کردن، تردید داشتن
upstartدیکشنری انگلیسی به فارسیتازه به دوران رسیده، نوکیسه، ادم متکبر، یکه خوردن، روشن کردن، تازه بدوران رسیده