100 مدخل
تسبیح، دیدن، تشخیص دادن، فاش کردن
سوزش، دیدن، تشخیص دادن، فاش کردن
توصیف، توصیف کردن، شرح دادن، تعریف کردن، وصف کردن
توصیفگرها، توصیف گر، واصف
رمزگشایی می کند
توصیفگر، توصیف گر، واصف