decentralizedدیکشنری انگلیسی به فارسیغیر متمرکز، غیر متمرکز کردن، عدم تمرکز دادن، حکومت محلی دادن به، از حالت تغلیظ خارج کردن
decentralisedدیکشنری انگلیسی به فارسیغیر متمرکز، غیر متمرکز کردن، عدم تمرکز دادن، حکومت محلی دادن به، از حالت تغلیظ خارج کردن
decentralizesدیکشنری انگلیسی به فارسیغیرمتمرکز، غیر متمرکز کردن، عدم تمرکز دادن، حکومت محلی دادن به، از حالت تغلیظ خارج کردن
decentraliseدیکشنری انگلیسی به فارسیتمرکززدایی، غیر متمرکز کردن، عدم تمرکز دادن، حکومت محلی دادن به، از حالت تغلیظ خارج کردن