mentionsدیکشنری انگلیسی به فارسیاشاره می کند، ذکر، اشاره، تذکر، یاداوری، یادکرد، ذکر کردن، نام بردن، اشاره کردن
comminuteدیکشنری انگلیسی به فارسیکوتاه کردن، ریز ریز کردن، تجزیه کردن، پودرشدن یاکردن، پودر کردن، خرد کردن